برگزاری دهمین نشست از سلسله نشستهای فلسفه امنیت از منظر حکمت متعالیه
دهمین نشست از سلسله نشست های فلسفه امنیت از منظر حکمت متعالیه با بررسی دلالتهای امنیتی و مساله سه اصل ملاصدرا با ارایه استاد لک زایی در تاریخ 23 اسفندماه 1402 برگزار گردید.
در ابتدای این نشست، دبیر علمی آقای دکتر رجبعلی اسفندیار اشاره ای به مباحث جلسات گذشته داشتند و از آقای دکتر لک زایی خواستند تا به تبیین رساله سه اصل صدرالمتألهین بپردازند.
دکتر لک زایی با اشاره به اینکه رساله سه اصل ملاصدرا حکم جمع بندی مباحث جلسات گذشته را دارد، با اشاره به حدیثی از امام معصوم (ع) که فرمود: نفس خود را به عنوان دشمنی قرار بده که با او جهاد میکنی، تأکید داشتند که در بحث فلسفه امنیت به دنبال این هستیم که چه کنیم تا آسیبی به ما نرسد. بر اساس جمله امام علی (ع) در خطبه نهج البلاغه «مؤمن شب را به صبح و روز را به شب میآورد در حالی که نفسش مورد امتحان است». اصل دشمن در وجود انسان و نفس او تعریف میشود، لذا امنیت سازی را باید از نفس خود آغاز کنیم.
مهمترین ویژگی بحث امنیت در حکمت متعالیه این است که امنیت درونی مقدم بر امنیت بیرونی است. رساله سه اصل، اصول کلیدی سه گانهای که انسان را به جهنم رهنمون میشود، بیان میکند.
اصل اول جهل و عدم معرفت نفس است؛ با وجود جهل انسان نمیتواند به نفس مطمئنه برسد چرا که اصلا شناختی از نفس ندارد. اصل دوم، حب جا و میل به شهوات و سایر تمایلات و نفرت به حب آخرت است و اصل سوم، اصل تسهیلات نفس اماره است. اصول سه گانه جهنم؛ اصول تهدید کننده نفس و امنیت دنیوی و اخروی انسان است. از نگاه ملاصدرا برای رسیدن به امنیت باید عقل را به ریاست برسانیم و برای رسیدن به بهشت اصول سه گانه جهنم را که شقاوت را به دنبال از خود دور کنیم.
صدرالمتألهین در مقدمه کتاب از دو نوع انسان یاد میکند. انسانهای ابرار و انسانهای فجار. وی در این آثار مطالب خود را به آیات و در برخی موارد با روایات مستند میکند. ملا صدرا در این مقدمه از سه قوه بهیمی، سبوعی و شیطانی که با عقل در نزاع هستند سخن میگوید و تأکید دارد انسانهایی به مقام یقظه و بیداری میرسند که به مقام ابرار رسیده باشند. مسأله مهم ملاصدرا در رساله سه اصل، بحث خود سازی و خودشناسی و علاج سرکشی انسان در برابر خداست.
در فصل اول کتاب، جهل به معرفت نفس که معظم اسباب شقاوت است توضیح داده میشود. تأکید دارد که حقیقت آدمی به نفس آدمی است و برای شناخت حقیقت باید نفس را شناخت. شناخت نفس در گرو خارج شدن از غفلت است و لذا انسان ها به دو دسته ذاکر و غافل تقسیم میشود. اگر کسی از نفس خود غافل باشد، لازمه اش آن است که از خدا غافل شود. برای خروج از غفلت باید خدا را یاد کرد. ملاصدرا تاکید دارد که برخی اهل علم نیز از نفس خود غافلاند. راهکار آن یاد خدا و معرفت خدا، وحی و رسالت و سر معاد است. دنیاگرایی تهدید وجودی برای انسان است و سفارش میکند از کسی که دنیاگرایی را انتخاب کرده است دوری کنید و دنبال اهل دل باشید. برای رسیدن به امنیت پایدار باید به آخرت توجه کرد، از دنیا نمیشود نور دریافت کرد، باید عاشق خدا شوید و به سیره معصومان (ع) تمسک کنید.
در فصل دوم کتاب، اصل دوم یعنی حب دنیا توضیح داده میشود. تاکید دارد اگر انسان نفس خود را به خبیثیات عادت دهد در روز قیامت به شکل حیوانات محشور میشود. انسان باید شهوت و خشم را به عفت و شجاعت تبدیل کند.
در فصل سوم، صدرالمتألهین اصل سوم یعنی وسوسههای شیطانی را توضیح میدهد که مکر و حیله را برای انسان به همراه دارد و حاصل آن جز خسران دنیا و آخرت نخواهد بود و بسته جامعی از تهدیات دنیوی و اخروی را برای انسان به ارمغان میآورد.
پس از توضیحات سه اصل که باعث ناامنی انسان میشد، در فصول بعدی پیامدهای این سه اصل مورد بررسی قرار گرفته است. یکی از نتایج جهل به معرفت نفس، ترک خدا و غفلت از یاد خدا و معاد و رسول است. نتیجه آن میشود که انسان در روز قیامت نابینا محشور میشود. نتیجه متابعت از شهوات و حب دنیا، دوری از فطرت و پیوستن به جرکه حیوانات است و در قیامت به قیافه همان حیوانات محشور میشود. تنها راه نجات برای انسان با خبر شدن از جهان معنا در دنیا است. ملاصدرا ادامه بحث به امنیت سازی و چگونگی نجات از مهلکات و رسیدن به منجیات توجه میکند. وی تاکید دارد که گاه امراض نفسانی انسان به حدی میرسد که نمیشود آن را کنترل کند و کاری انجام دهد. صدرالمتألهین تأکید دارد که راه بصیرت بقای ابدی انسان را تضمین میکند. انسان دارای دو نفس حیوانی مساوی با شقاوت و نفس ملکی و الهی مساوی با بقای ابدی است. راه نیل به امنیت و ابزارهای امنیت ساز، خلاصی از جهل و شهوت و دشمنی با خداست. وی در باب یازدهم کتاب، علم و عمل و ولایت و رهبری الهی را ابزار رسیدن به امنیت میداند و تأکید دارد که انسان باید چهار مسیر: الی الله، فی الله، من الله و فی الله را سیر کند تا به خدا برسد. صدرالمتألهین در باب چهاردهم کتاب، بر عمل صالح و نافع تأکید میکند و به ریشه یابی درست انحرافات انسان که مانع امنیت اوست، میپردازد.