نشست علمی «اصول حاکم بر اجتهاد»
نهمین نشست از مجموعه نشستهای «فلسفه فقه سیاسی متعالیه و مباحث شریعت» با موضوع «اصول حاکم بر اجتهاد» با ارائه حجت الاسلام والمسلمین احمد مبلغی در پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی برگزار شد. استاد مبلغی، در ابتدای بحث در خصوص اصول حاکم بر اجتهاد گفت: «مقصود از اصول حاکم بر اجتهاد، اصول الفقه نیست؛ آن اصول الفقه ابزاری است که فقه را میسازد ولی اجتهاد یک فرآیندی است که درون او از ابزار اصول فقه استفاده میشود. لذا اصول حاکم بر اجتهاد بحث نویی است و جایگاهش هم در فلسفه فقه است. چون فقه همان اجتهاد است یا اجتهاد فقه را میسازد که به معنایی اجتهاد و فقه یکی هستند.»
ملاصدرا قصد دارد شریعت رو به نظم درآورد
وی در خصوص نگاه ملاصدرا به فقه و شریعت، بیان داشت: «یک بار میخواهیم نگاه فلسفوی فقهی داشته باشیم، یک بار میخواهیم کمی بالاتر یعنی از فراتر از فلسفه فقه، فلسفه شریعت را در نظر بگیریم. ملاصدرا در فضای فلسفه فقه سخن چندانی ارائه نکرده مگر به صورت غیرمستقیم. چون هر بحثی که در فلسفه شریعت مطرح میشود لاجرم در سبد فلسفه فقه قرار میگیرد به نفع فلسفه فقه. از این جهت ملاصدرا در ارتباط با فلسفه فقه کالاهای مهمی برای ما دارد اما رسماً، شخصاً، عیناً و به شکل ملموس و مباشر و مستقیم حرفی در باب فلسفه جز موارد خیلی اندکی در آثار ایشان مشاهده نکردهام. چون ایشان کار فقهی نکرده و موارد فقهی ایشان و بالطبع فلسفه فقهی ایشان زیاد نیست. فلسفه فقهی از فقهیاش بیشتر است. نگاه عقلانی فلسفی بوده؛ اما فلسفه شریعت زیاد دارد. ملاصدرا قصد دارد شریعت رو به نظم درآورد. نگاه به شریعت، نگاهی نظم یافته باشد. شریعت خودش نظم دارد، اما نگاهی که ما به شریعت داریم میبایست نظم یافته و چارچوبمند باشد؛ لذا به سراغ فلسفه میرود تا ابعاد و اضلاع و قلمرو و اجزاء و آیات آنها را با هم هماهنگ کند. از این رو اصول حاکم بر اجتهاد ملاصدرا، اصول حاکم بر اجتهاد از نوع رایج در حوزهها نیست.
مثلا اگه شهید صدر به عنوان فیلسوف فقه نکتهای فرمودن، در حوزهها به کسانی که در حوزه فلسفه فقه نیستند هم میتوان عرضه کرد، چون با این فلسفه آشناتر هستیم. ولی اگر بخواهید ملاصدرا را در ارتباط با فقه یا شریعت و اجتهاد در نظر بگیرید از بس خیمه را در یک دوردستی بنا کرده، نیاز دارد به ادبیات سازی، تحلیل، تجمیع و کنار هم نهادن. اینها کار اساسی است و حیف است که حوزههای علمیه غافل بمانند از ملاصدار با این ذهنیت قدر و نیرومند و این اندیشه منظم که دغدغه شریعت و دین داشته است. این نگاه فلسفوی ایشان ولو اینکه به صورت مستقیم ناظر نیست اما آوردههای بسیاری میتواند هم برای فقه و هم برای فلسفه داشته باشد ولو ادبیاتش نامانوس با فضای اصول حاکم باشد.»
شریعت شفقت محض است ولی ظاهر آن سخت است
استاد مبلغی افزود: «ملاصدرا میگوید ظاهر شریعت سخت است. برای ماهایی که ظاهرگرا هستیم، یا فقیهی که صرفاً ظاهر را ارائه میکند جز سختی برای جامعه چیزی عائد جامعه نمیشود. اما اگر شما غایات الشریعه شناس بودید، اغراض شناس بودید و آن را شناختید آنگاه میفهیمد شریعت، محض شفقت است. فقط و فقط شفقت است. یک مهربانی است. از خصائص شریعت است که شریعت، شریعت رحمت است، شریعت مهربانی است. اما با چه ادبیاتی با چه ابزاری شما این شریعت را استخراج میکنید، اگه با یک ابزار خاصی بود ممکن بود از این مسیر خارج بشود. نه اینکه در این شریعت مجازات نیست. میگوید همه اینها با هم مهربانی است؛ به اضافه این که مهربانیهایی است که شما باید استنباط کنید. این شریعت، محض شفقت است.»
در حوزه شریعت را از حیث احکام رتبهبندی و اولویتبندی نکردهایم
وی در خصوص عدم اولویتبندی شریعت در حوزه گفت: «اولین اصل حاکم بر شریعت یا بر اجتهاد بحث اولویات شریعت است، اولویتها و سلسله مراتب دارای اولویت در شریعت است. ما متاسفانه اشکالی که در حوزه داریم اصلاً شریعت را از حیث احکام رتبهبندی و اولویتبندی نکردهایم. نمیدانیم چه چیزی در شریعت خیلی مهم است، باید در صدر و راس قرار بگیرد، چه چیزی در میانه و چه چیزی در پایین. شریعتی که اولویتها را رعایت نکرده، نظم نداشته باشد، از پس جهان پیچیده امروز بر نمیآید. نه تنها جهان پیچیده، از پس جهان ابتدایی انسانی هم برنمیآید. لذا بحث اولویتهای شریعت یک بحث خیلی اساسی و مهمی است که متاسفانه در حوزههای ما به آن توجهی نمیشود. این غیر از مقاصد الشریعه است. آن مقاصد الشریعت، غایات شریعت است. این الویتها آمده سایه انداخته، دستهبندی میکند. بحث اولویتها در تراث ملاصدرا در یک جا به آن اشاره شده که غنی است ولی جای نقد هم دارد. فیلسوف وقتی جامعه شناس نباشد گاهی در تطبیقهایش منحرف میشود ولی اصل هسته فکریاش و نظمیکه افکنده، زیبا و جالب است.»
تفاوت ملاصدرا و علامه طباطبایی
استاد مبلغی در خصوص تفاوت ملاصدرا و علامه طبابایی گفت: «ملاصدرا یک نظم فلسفی به گناهان و به طاعات داده است. این نگاه و این نظم ممکن است مورد نقد باشد. علامه طباطبایی با ملاصدرا هر دو فیلسوف هستند ولی تفاوتی که دارند هرچند ملاصدرا ذهن فلسفیش قابل وصف نیست اما علامه جامعه شناس هم هست؛ یعنی یک مطالعات اجتماعی دارد ولذا تفسیر المیزان ایشان تفسیر عجیبی است. به نظر من تا جایی که تتبع کردم نگاههای جامع شناختی در ملاصدرا ندیدم، البته مواردی دارد که مثلا میفرماید انسان با غذا زنده است، همه چیز به غذا منوط است و غذا هم با مدنیت به دست میآید. خیلی نگاه مهمیاست، که در آن روزگار، توجهی که امروزه به این موضوع میشود مورد توجه نبوده، توجه کند و سپس مربوط کند به اجتماع، جامعه و مدنیت. البته باید بیشتر گشت، چون آثارش خیلی زیاد است و ادبیاتش نیز ادبیات خاصی است.»
وی همچنین در خصوص تفسیر مرحوم ملاصدرا بیان کرد: «کسی که تفسیر فلسفی را باب کرد به صورت قوی و توانمند، ملاصدرا است. یعنی تفسیر به این شکل که نقد و عقل را با هم درآمیزد. طبعا تفسیر ایشون یک لذت بخشی دارد که بقیه تفسیرها ندارند. علیرغم این که تفسیر ایشان محجور است و یا کم محل مراجعه قرار میگیرد اما این دستگاه تنظیم کننده فلسفی، آیات را مرتبط میکند به مقولهای که از نظر ظاهری ارتباطی در آن دیده نمیشود.»